گر خداوند نظر بر فقرا اندازد در و دیوار بر او حل معما سازد در فیض ازلی باز شود گر روزی مرغکی یا ملخی مرشد و ملا سازد من کجا شعر کجا قافیه چون باشد و وزن شربتی لعل به کام من رسوا سازد بعد سالی که کشد رنج فراغ یوسف چشم یعقوب شفا یابد و بینا سازد آن در بسته که گم گشته کلیدش عمری شه کلید آید و آن قفل خشن وا سازد چونکه قابیل ستد جان برادر به حسد زاغکی آید و اسرار هویدا سازد دیگر از من تو مجو صبر و قراری پدرم چون به کامم شکرین نوش زحلوا سازد شعر عرفان چو شود زمزمه در باغ و بهشت حور و غلمان و پری واله وشیدا سازد
اشتراک گذاری در تلگرام